تعداد بازدید : 85080
تعداد نوشته ها : 71
تعداد نظرات : 17
به قدر هر چه گل دیدم مرا ازار کردی تو
خیانت را دوباره در دلم تکرار کردی تو
عجب دیوانه بودم من که بستم دل به چشمانت
و کار قلب این دیوانه را دشوار کردی تو
شنیدم بارها با دیگران بودی ولیکن حیف
شهامت مال هر کس نیست پس انکار کردی تو
شبی که دیدمت با دیگری در کوچه جا خوردی
و ناچاراین طلوع تازه را اقرار کردی تو
نمی بخشم تو را او را و هرکس را که بد باشد
خدایم خود تلافی میکند هر کاری کردی تو
نمی بایست نفرین اخرپیمان ما باشد
مرا اما به این کارغلط ناچارکردی تو
چه حسنی داشت درد این شکست تلخ میدانم
مرا از خواب عشق و عاشقی بیدار کردی تو